منو اصلی
موسیقیدرمانی استفادهی تجویزشده و سازمانیافته از موسیقی برای رسیدن به اهداف درمانی، زیر نظر درمانگر آموزش دیده (موسیقیدرمانگر) است.
در موسیقیدرمانی از روش غیرفعال شامل شنیدن موسیقی، و روش فعال شامل نواختن، خواندن و حرکتهای موزون و بحث و گفتوگو پیرامون موسیقی استفاده میشود.
در روش موسیقی درمانی فعال واکنشهای مختلف عاطفی، ذهنی، حسی و حرکتی و تحریکی بهطور هماهنگ به کار گرفته میشود. موسیقیدرمانگرانی مانند گاستن موسیقیدرمانی را روشی بسیار مؤثر در تقویت روابط بینفردی، رشد حس ارزش شخصی و خودشکوفایی و استفاده از پتانسیل ریتم برای ایجاد نیرو و نظم میدانند.
در موسیقیدرمانی غیرفعال مراجع به آهنگهایی که توسط موسیقیدرمانگر انتخاب شده گوش میدهد و با حالت و ریتم موسیقی سیر میکند.
درمانگر اثر موسیقی و تصورات ذهنی مراجع را مرور میکند و روحیهی بیمار را با آهنگهای مختلف تقویت میکند و در این نوع درمان بیمار نیز موسیقی دلخواه را انتخاب و با کمک درمانگر موسیقیهای مورد علاقه را بررسی و تغییر حالات خود را بازبینی میکند.
اگرچه موسیقی به عنوان هنری آزاد و انتزاعی شناخته شده، ولی پرکارترین، باارزشترین و تواناترین هنرها ادبیات است و تأثیر آن در هنردرمانی نیز در قالب قصه، نمایش، سایکودرام و روایت بسیار قویتر از دیگر هنرهاست، اما در هنردرمانی هر هنری جایگاه ویژهی خود را دارد و برتری آن با توجه به علایق افراد نسبی است.
پردازشهای موسیقایی در مغز نسبت به دیگر هنرها زودرس هستند، اما فراگیری تخصصی عالی آن، از جمله دانش هارمونیک موسیقی، مراحل تحولی دشوارتر و طولانیتری را همراه دارد. هندل پژوهشگر معاصر در سال ۱۹۸۹ نتیجه گرفت که مغز بدون آنکه آموزش دیده باشد، پیشاپیش، توالی اصوات را پیشبینی میکند؛ یعنی با اجرای یک نت یا آکورد یک گام، مغز منتظر شنیدن نت یا آکوردی از همان گام است، تا حدی که میتواند نتهای غیرهمساز را هم بازشناسی کند. اگر صحت تجربی این موضوع در مقایسه با دیگر مطالعات تأیید شود، نشاندهندهی فطرینگری موسیقی فوقالعادهی مغز و حضور بنیادی ساختار موسیقی در مغز است.
غالبا اختلالات روانی با تأثرات عاطفی و خلقی همراه است. در ساختار موسیقی هم حالت عاطفی است و هم پردازش ذهنی. ارتعاشات موسیقی بر حالات روانی شنونده اثر میکند، تداعیهای او را فعال میکند و راه را برای نفوذ هموار میکند. موسیقیدرمانگر از الحان خاصی برای تغییر حالات بیمار استفاده میکند.
تحقیقات زیادی انجام شده، حتی در کشور ما دهها پژوهش وجود دارد که نشان میدهد که موسیقی میتواند بر افسردگی و اضطراب بیماران اثر کند یا روابط اجتماعی بیماران اسکیزوفرن را تقویت کند یا از غمزدگی سالمندان کم کند. خصوصا در زمینهی کودکان اثر موسیقی زیاد گزارش شده. برای مثال خواندن آواز ملایم به افراد و کودکانی که وسواس دارند یا گوشهگیر و خجالتیاند کمک میکند که خود و صدای خود را حس کنند و به ارتباطی راحت با نفس و صدایشان دست یابند، همچنین آرامش گیرند، خودشان را بهتر بپذیرند و ترس و گوشهگیریشان کمتر شود.
کودکان دچار ترس به خوبی با نواختن ساز آرامش مییابند و با خواندن آواز ترسشان کم میشود. کودکان پرخاشگر و ناسازگار نیز با نواختن سازهای کوبهای مثل طبل و ضرب و سازهای تیغهای مانند زیلوفونها و متالوفونها آرامتر میشوند. همینطور آموزش حرکات موزون همراه با موسیقی میتواند کنترل رفتار را به این کودکان آموزش دهد. همچنین برای کودکان افسرده نیز میتوان روشهای مختلفی را طراحی کرد.
غایت و هدف عالی موسیقی تقویت حس زیبایی، ظرافت طبع و تخیل فعال و خلاق است، به گونهای که خیال و اندیشه را لطافت و مهارتهای ذهن را قوت بخشد.
مغز انسان به درجات متناوبی از لذت مادی تا ادراکهای متعالی شناختی نیاز دارد و همه نوع موسیقی را میپسندد، از موسیقیای که التذاذهای اولیه را برآورده میکند تا موسیقیشناختی، اما وجه متعالی آن تقویت ادراکهای شناختی است که با پرورش گوش، تقویت توجه و دقت شنیداری و هارمونی اصوات پرورش پیدا میکند.
***
غایت و هدف موسیقی رشد ادراکهای زیباشناختی و التذاذهای روانی است.
***
هر موسیقیای با جستوجو در فضای ذهن ادراکات شنیداری را نظام میبخشد و گاه شنونده را از سطوح ابتدایی و نازل لذتطلبانه به بخشهایی از لایههای زیرین ذهن میبرد.
موسیقی میتواند یکی از ابزارهای این جستوجوگری و تجربه باشد که اصوات و زیباییهای آنها را در کانون توجه قرار دهد و ذهن را به جستوجو حول و حوش آنها برانگیزد و لذات و حالات خوش و زیباییشناختی را بهوجود آورد. البته ارزش و زیبایی موسیقی صرفا به لذت و حالآوری آن نیست و این وجه ابتدایی و تحریکات ساقهی مغز است. موسیقی غنی که دارای ظرافت ساختاری است، ذهن و قشر مغز را پرورش میدهد و زیباییهای شناختی را میآفریند.
موسیقی سبک میتواند صرفا استفادهای لذتطلبانه در برابر ناکامیهاباشد و همچنین دستمایهای برای مشغولیت انسان در خوشیهای روزمره یا غفلت از آنچه که در پیرامون او میگذرد.
بیشتر بخوانید:
نقش تجربه در آموزش هنر به کودکان
بازی هایی برای اجتماعی شدن کودکان
نظرات کاربران ۰