منو اصلی
تونی پروکتور (1999) به نقل از کلی (1995) و راجرز (1954) بیان می دارد خلاقیت پدیدهای است که هنگامی روی می دهد که فرد افکار خود را در جهت فهم متفاوت و بهتر از یک موضوع یا موقعیت سازماندهی می نماید.
تافلر (1980) و رونزلی (1993) چنین اظهار می کنند: انقلاب اطلاعاتی و الکترونیکی امکان پیش بینی دانشهای لازم برای برخورد موثر با شرایط محیطی را با مشکل مواجه کرده است. لذا دانشمندان و محققان راه چاره را در توجه به خلاقیت می دانند. این محققان معتقدند برای تحقق بخشیدن به این امر باید به غنی سازی محیط آموزشی و ارائه برنامههای خلاق پرداخت (حسینی، 1386). پیاژه نیز ضمن توجه به تربیت تفکر خلاق به وسیله نظامهای آموزشی اظهار می دارد: تربیت در یک نگاه عادی عبارت است از سعی در منطقی ساختن کودک با هیئت بزرگسال جامعهای که به آن تعلق دارد، حال آنکه تربیت برای من پرورش دادن افراد خلاق است حتی اگر تعداد آنها زیاد نباشد. حتی اگر آفرینشهای یک نسبت به دیگری محدود باشد، تعلیم و تربیت پیشرفته باید نوآور باشد و مخترع پرورش دهد نه عدهای انسان تبعیتجو و دنباله رو (خسرونژاد، 1374). راجرز (1954) به عنوان یک نظریه پرداز مکتب انسان گرایی بر این باور است که مفهوم خلاقیت را تنها در زمینه آثار هنری و رویدادها یا پدیدههای قابل مشاهده می توان به کار برد. ولی به رغم مسائل عنوان شده مقوله هنر تاکنون نتوانسته است موقعیت شایسته خویش را در بین اغلب نظام آموزشی ایران بیابد. این جایگاه نازل قطعا متاثر از مبانی نظری و نوع نگرش سیاست گزاران آموزشی و برنامه ریزان درسی نسبت به مقوله فوق می باشد که عملاً باعث شده کمترین منابع انسانی و غیرانسانی بدان اختصاص یابد. ولی با توجه به تبعات مثبت و قابل توجه هنر در فرآیند تعلیم و تربیت، دیگر وقت آن رسیده است که مسئولان گامهای مناسبی که توام با درایت و دوراندیشی باشد برای اعتباربخشی و به رسمیت شناختن هنر و توجه به خلاقیت در همه مقاطع مخصوصاً مقطع دبستانی بردارند (طباطباییان، 1383)
بیشتر بخوانید: نمایش خلاق و معیارهای آن
نظرات کاربران ۰