تهران - اقدسیه - خیابان گلزار (ولیعصر ) - کوچه رضاییان - پلاک 8
  • تلفن تماس 021-26850704

  • آدرس ایمیل

پرخاشگری در کودکان

پرخاشگری در کودکان

پرخاشگری در کودکان

 

 

مطالب مرتبط:

 

 

بسیاری از خانواده‌ها از این‌که فرزندانشان گرایشی قوی به پرخاشگری و خشونت و تمایل شدیدی به آسیب یا صدمه رساندن به دیگران دارند گله‌مندند. همچنین بسیاری از خانواده‌ها از فعالیت‌های خرابکارانه و بد‌زبانی فرزندانشان شکایت می‌کنند، این درحالی است که بسیاری از پدران و مادران از دلایل این پرخاشگری و راه‌های حل و رفع آن آگاهی ندارند. افزون بر این، متخصصان حوزه روانشناسی کودک تا کنون نتوانستند یک تعریف جامع یا مناسب برای پدیده‌ی پرخاشگری کودکان و تشخیص اندازه یا میزان آن در یک کودک معین، ارائه دهند. همچنان‌که این متخصصان، در تعیین دلایل اصلی روی آوردن کودک به پرخاشگری و خشونت، عاجز ماندند. از سوی دیگر، گر چه نسبت کاهش و افزایش پرخاشگری کودکان بسته به محیط کودک دارد؛ ولی برخی پژوهشگران از افزایش روند پرخاشگری کودکان هشدار می‌دهند. حال در این فرصت، سعی می‌کنم در حد امکان و با شیوه‌ای ساده و روان این مسأله را بیان نمایم.

پرخاشگری به چه معناست؟

انسان در بدو تولد، ناقص و ناپخته است؛ یعنی این‌که از نظر عقلی، فکری، احساس و شعور و غیره به مرتبه‌ی انسان بالغ یا مطلوب نرسیده است؛ چرا که وی هنوز زبان را فرا نگرفته واحساس او تکامل نیافته و معیار یا استانداردهای درست و نادرست را به دست نیاورده است؛ اما در نهایت، او همه‌ی این موارد را از محیطی که در آن زندگی می‌کند، می‌آموزد؛ و از این‌جاست که می‌توان گفت: کودکی که خواسته‌ها و نیازمندی‌هایش به خوبی و به‌طور شایسته برآورده شود و در آغوش خانواده‌ای پذیرا و آرام زندگی کند انتظار می‌رود از نظم وانتظام بیش‌تری برخوردار باشد.

همچنان‌که نسبت به احترام حقوق و احساسات دیگران پایبندی بیش‌تری از خود نشان دهد، لیکن در این میان باید گفت: چه بسا کودک ـ با توجه به فرآیند الگوگیری ـ رفتار پرخاشگرانه را از برخی همکلاسی‌های خود در محیط مدرسه و یا از برخی دوستان و همسایگان خود بیاموزد. علاوه بر این، ممکن است پرخاشگری کودک ارثی باشد که نسل به نسل به وی منتقل شده و یا شاید به دلیل وجود اختلالات عصبی و یا غیره باشد. به هر حال موارد زیر از جمله نشانه‌های رفتارهای پرخاشگرانه و ستیزجویانه کودکان است:

پرخاشگری جسمی یا فیزیکی

پرخاشگری جسمی در آسیب یا صدمه رساندن کودک به کودکی دیگر یا حتی آسیب رساندن به فردی بزرگ‌سال نمایان می‌شود. این آسیب‌زنی ممکن است به صورت کتک زدن، خراشیدن صورت، گاز گرفتن، لگد زدن یا محکم هل دادن باشد، و گاهی اوقات هم، مسأله به استفاده از ابزارهای تیز یا اسلحه نیز پیش می‌رود. امروزه از جمله مسائلی که شهروندان ایالات متحده‌ی آمریکا از آن می‌نالند، گسترش پدیده‌ی استفاده کودکان از اسلحه علیه یکدیگر در مدارس یا حمله به معلمان است!!

پرخاشگری کلامی

پرخاشگری کلامی شامل هرگونه بد دهنی، تهمت زدن و نسبت دادن القاب و اوصاف زشت و ناشایست به دیگران است.؛ به‌طور مثال کودکی به شخصی بگوید: «آهای فلانی تو بد جنسی، پستی، خنگی و…» متأسفانه این نوع پرخاشگری، در خیلی از محیط‌ها بسیار شایع است به خصوص در محیط‌هایی که غرق در فقر، جهل، بی نظمی و هرج‌ومرج‌اند. یکی از مادران داستان بخشی از زندگی خود را اینگونه نقل می‌کند: «تقدیرم این‌گونه رقم خورده بود که با مردی غریبه و خارج از شهر خودم ازدواج کنم، من با رضایت کامل آن مرد را به شوهری پذیرفتم، ولی زمانی که به شهرشون رفتم احساس نمودم فریب خوردم؛ چرا که محیط، خانواده، خویشاوندان و همسایگانشان را در اوج فساد و تباهی یافتم. در طول یک ماه، از افراد آن محله کلمات زشتی می‌شنیدم که هرگز در ذهنم خطور نمی‌کرد که انسانی این کلمات را بر زبان آورد.

بدون شک، شوهرم کاملاً با خانواده‌ی خود متفاوت بود، اما مشکل و مصیبت بزرگ این بود که فرزندانم از فرزندان عمو، عمه، همسایه‌ها، اقوام و… چه‌ها که نمی‌شنیدند!! پس از گذشت مدتی از فرزندانم کلماتی می‌شنیدم که همانند ضربه‌های شلاق بر کمری برهنه مرا می‌آزرد. بارها شده که شب‌ها بیدار می‌ماندم و در فکر فرو می‌رفتم که چی از دستم ساخته است؟!، سرانجام، تنها بر این راه‌حل واقف بودم که باید از این محله مهاجرت کرد؛ ولی شوهرم بر ماندن کنار خانواده‌اش اصرار می‌کرد. در این موقعیت، خودم را بر سر دو راهی یافتم، استخاره کردم، با پدرم مشورت نمودم و سپس تصمیم گرفتم ریسک بزرگی کنم؛ به شوهرم گفتم: تنها یک ماه فرصت داری تصمیم خودتو بگیری، یکی رو انتخاب کن: یا بار سفر ببندیم و از این محله بریم و یا جدایی من وتو! ابتدا از این حرف، شگفت زده شد، من هم سرسخت پا فشاری می‌کردم، اما در نهایت، از پیشنهاد نخست استقبال کرد و آن محله را ترک نمودیم. افراد این محله‌ی جدید کاملاً متفاوت بودند طوری که طی ده ماه همه چیز میان ما تغییر یافت و وضعیت رو به بهبودی نهاد. اکنون با وجود این‌که ده سال از این داستان می‌گذرد، اما شوهرم همچنان به من می‌گوید: با اون شجاعتی که داشتی فرزندانمان را از یک فاجعه‌ای که سرانجامش برایمان مجهول بود، نجات دادی!.» از این گذشته، مواردی چون: داد و فریاد، جیغ زدن، تهدید، وعده‌های فریبکارانه و هر آنچه موجب ترس دیگران شود، همه این‌ها در ضمن پرخاشگری کلامی است.

پرخاشگری تلویحی یا رمزگونه

نوعی پرخاشگری است که دست و زبان در آن کاربرد ندارد؛ بلکه این نوع پرخاشگری، در نوع نگاه فرد و موضع‌گیری‌های خصمانه‌ی وی نمایان می‌شود؛ به عنوان مثال، کودکی که از سلام کردن به کودکی دیگر یا سخن گفتن با وی و یا از نشستن کنار وی اِعراض می‌کند، و یا این‌که با تحقیر و نگاهی توهین‌آمیز به او بنگرد، و یا این‌که به سخن‌چینی و نقل حرف‌های بد به دیگران بپردازد، تمام این موارد به خاطر احساس تکبر، برتری و خودبزرگ بینی است.

این نوع ستیزه و پرخاشگری باعث آزار و اذیت شدید طرف مقابل می‌شود و چه بسا جراحت آن از آسیب‌زنی فیزیکی هم، بیش‌تر باشد. همچنین نشان دهنده‌ی تعصب به نژاد یا طبقه‌ای خاص یا نماینگر جنون خودبزرگ‌ بینی است. اغلب اوقات، پرخاشگری تلویحی، احساسات و طرز تفکر خانواده‌ای که کودک در آن پرورش یافته را منعکس می‌سازد؛ به عبارتی دیگر، کودک ـ غالباً ـ این نوع پرخاشگری را از خانواده خود می‌آموزد.

خرابکاری

گاهی اوقات رفتارهای پرخاشگرانه کودک در خرابکاری اسباب و وسایل منزل جلوه می‌کند؛ به‌طور مثال، کودک ظروف شیشه‌ای را می‌شکند و یا تمام وسایل و ابزارهایی که مادرش آن‌ها را مرتب چیده، به هم می‌زند و یا این‌که نسبت به ریختن آب یا پخش کردن غذا بر روی فرش خانه، کاملاً بی‌تفاوت است. گاهی هم کار به جایی می‌رسد که به خود و یا برخی حیوانات اهلی آسیب و صدمه وارد می‌کند. حتماً کودکان زیادی را مشاهده نمودید که در هنگام پرخاشگری، سرِ خود را به دیوار یا زمین و یا هر چیز دیگری که دم دستشان باشد می‌‌کوبند، امروزه این نوع پرخاشگری بسیار شایع است.

 

دلایل پرخاشگری در کودکان

دلایل پرخاشگری کودکان

پیش از این به برخی از عوامل پدیدآیی پرخاشگری در کودک اشاره نمودم. اکنون می‌خواهم موارد زیر را هم اضافه نمایم:
۱ـ برخورد خشونت‌آمیز با کودک، محدود کردن دامنه‌ی اختیارات وی و نیز محروم کردنش از برخی نیازهای اولیه و غریزی و غیره، همه‌ی این‌ها از جمله مواردی است که زمینه‌های کینه‌جویی و انتقام را در شخصیت کودک افزایش می‌دهد.
گاهی کودک، از آسیب رساندن به کسانی که موجب آزار و اذیت او می‌شوند و یا وی را از برخی حقوق و آرزوها محروم می‌دارند، ناتوان است؛ در نتیجه برای جبران این ضعف، به آسیب یا صدمه رساندن به خواهر و برادران کوچک‌تر یا همکلاسی‌ها و یا فرزندان همسایه‌ها روی می‌آورد و چه بسا گاهی به خود‌زنی و تخریب اسباب و وسایل پیرامون خود اقدام می‌کند. از سوی دیگر، ملاحظه نمودم که محدود بودن محیط خانه و افزایش خانه‌های آپارتمانی و نیز عدم وجود استراحتگاهی برای تفریح کودکان در خارج از منزل، باعث افزایش میزان پرخاشگری آن‌ها می‌شود. ناگفته نماند که این معضل در میان خانواده‌های فقیر به کثرت قابل مشاهده است.

۲ـ هنگامی که کودک احساس حقارت و کمبود می‌کند، برای ابراز وجود، تلاش می‌نماید به اطرافیان خود ثابت کند که توانایی جلب توجه دیگران و برانگیختن احساساتشان را دارد. در واقع، کودک از این طریق در صدد جبران احساس کمبودهای خود است. گویا می‌خواهد به اطرافیان بگوید: «من می‌تونم؛ منو کم نشمارید؛ دست‌کم نگیرید و…».این احساس حقارت و کمبودها در کودک، از طریق معلولیت‌هایش در او به وجود می‌آید؛ به‌طور مثال، از دست دادن یکی از حواس پنجگانه، مردودی مکرر در مدرسه و یا شاید به دلیل این‌که خانواده، معلمان و هم‌سالانش، او را احمق، تنبل یا زشت توصیف می‌کنند. از سوی دیگر، از آنجایی که خودآگاهیِ کودکان و بزرگ‌سالان همیشه کامل نیست، آن‌ها آمادگی باور نمودن ستایش و نکوهش دیگران و متأثر شدن از آن‌ها را دارند،[پیش از این گفته شد که مربی، خانواده و به‌طور کل محیط و اطرافیان، کودکان را با استعدادها و توانایی‌های خود، آشنا می‌سازند؛ و یا به دیگر سخن، کودک توسط اینها خود را می‌شناسد].

۳ـ نیاز است که کودک با آسودگی خاطر و به‌‌طور آزادانه، احساسات و خواسته‌های خود را بیان و ابراز وجود نماید؛ ولی چنانچه عامل بازدارنده‌ای مانع وی شود، کودک به منظور تخلیه‌ی اندوه خویش به سمت صدمه رساندن به دیگران رو می‌آورد. اغلب اوقات، عامل بازدارنده‌ی بیان احساسات و خواسته‌های کودک، همان سبک فرزندپروری مستبدانه‌ی والدین است. در این‌گونه خانواده‌ها، فضایی برای ابراز وجود کودک فراهم نمی‌سازند. افزون بر این، افراد در این نوع خانواده‌ها ـ به منظور رفع سوء تفاهمها و مشکلات ارتباطی ـ قادر به انتقاد از یکدیگر نیستند. کما این‌که گاهی اوقات، به دلیل عیب گرفتن به زبان یا لهجه‌ی کودک توسط معلمان یا همکلاسی‌ها، وی از بیان احساسات خود صرف نظر می‌کند؛ در نهایت، او با آسیب رساندن به خود یا دیگران و ایجاد خرابکاری در صدد ابراز وجود است.

۴ـ سهل‌انگاری و بی‌اعتنایی خانواده به پدیده‌ی پرخاشگری کودک، پیام تشویق کننده‌ای به ادامه دادن این رفتار را به کودک می‌دهد. افزون بر این، برخی خانواده‌ها به دلیل فهم اشتباه مفاهیم زرنگی، قدرت و مردانگی، کودکان خود را به رفتارهای پرخاشگرانه و خصمانه علیه دیگران تشویق می‌کنند. این مسأله غالباً در میان خانواده‌های تک فرزندی یا خانواده‌هایی که تک پسر هستند رایج است، به گونه‌ای که خانواده به پسر کوچک خود اجازه می‌دهد انواع آسیب‌های کلامی و غیر کلامی را به خواهران خود برساند. جالب این‌جاست که چنین والدینی، این عمل کودک را تحسین کرده، از آن با عنوان شجاعت یاد می‌کنند و از این عمل خرسند می‌شوند!. پدرانی را مشاهده نمودیم که به فرزند خود دستور می‌دهند در صورت دعوا و درگیری با همکلاسی‌اش، حق خود را با دست خود بگیرد؛ آن‌ها به کودک خود یاد می‌دهند که صلح، دوستی، گذشت و شکوه کردن، مسائلی است که با شجاعت، مردانگی و کرامت انسان همخوانی ندارد!.

۵ ـ تقلید یا الگوگیری یکی از مهم‌ترین دلایل پرخاشگری است؛ کودکی که در محیط متشنجی زندگی می‌کند و پدر خود را می‌بیند که همواره به مادر تعدی می‌کند، و یا برادر خود را می‌بیند که با هر نوع پرخاشگری، به خواهر حمله‌ور می‌شود گمان می‌کند که این پرخاشگری‌ها، امری طبیعی است؛ از این‌رو، رفتار پدر و برادر در رفتار کودک منعکس می‌شود. همچنین بسیاری از تحقیقات و یافته‌ها نشان دادند که مشاهده‌ی فیلم‌ها و کارتون‌های خشن و ترسناک توسط کودکان، بر افزایش رفتارهای پرخاشگرانه‌ی آن‌ها مؤثر است.

با پرخاشگری کودکان چگونه رفتار کنیم؟

پیش از آن‌که به تکنیک‌ها و سبک‌هایی که ما را در مقابله با پرخاشگری کودکان کمک می‌کنند، بپردازم، لازم می‌بینم به این نکته اشاره کنم که طبق یافته‌های برخی از مطالعات، حدود (۱۰ درصد) کودکان ده ساله، به میزان معینی مشکل پرخاشگری دارند. همچنان‌که مطالعات علوم رفتاری نشان می‌دهد که پرخاشگری کلامی و فیزیکی در هر دو جنس (دختران و پسران) یکسان است.
لازم به ذکر است که پرخاشگری، در سومین سال زندگی کودک، اندک‌اندک رو می‌نماید، و در هشت یا نه سالگی، کودک از خود، نظم و انضباط و کنترل بیش‌تری نسبت به رفتارهایش نشان می‌دهد. پس چنانچه کودک، به ده سالگی برسد و پرخاشگری همچنان در رفتار او هویدا باشد، در این حالت لازم است خانواده به این پدیده، توجه ویژه‌ای داشته باشند مبادا این اختلال، در شخصیت کودک ریشه بدواند؛ بنابراین، از جمله اقداماتی که خانواده در این زمینه می‌توانند انجام دهند، موارد زیر است:

۱ـ محیط ایمن توأم با صلح و آرامش:
گفتم و همچنان خواهم گفت و بر آن تأکید می‌نمایم: تلاشی که در ایجاد فضای خانوادگی مناسب به منظور رشد و پرورش سالم کودکان صورت می‌گیرد، مهم‌ترین تلاش تربیتی است.
فضای خانوادگی مطلوب عبارت از تأمین موقعیتی مناسب بر اساس درک خواسته‌ها و نیازهای کودک توسط والدین، و تعامل با آن‌ها بر اساس ارزش‌ها و اخلاق والای اسلامی، طوری که آسودگی و خوشبختی کودک، سرلوحه‌‌ی کار تربیتی آن‌ها باشد.
موارد زیر از جمله عوامل به وجود آورنده‌ی یک محیط تربیتی خوب و مناسب است:
الف ـ میانه‌روی در توجه به کودک و تعامل با وی از جمله مسایل مهم در ایجاد محیط تربیتی مطلوب است؛ خیلی از کودکان بدور از مراقبت و نظارت پدران خود در مسیر انحراف گام بر می‌دارند. از سوی دیگر، میانه‌روی در توجه و تعامل با کودک، همزمان دو خواسته را برای وی تأمین می‌کند؛ اول: احساس رفاه و آسایش، دوم: احساس وجود دستگاهی منظم که از انحرافات و اشتباهات کودک می‌کاهد. بالعکس آن، زیاده‌روی در ناز‌‌پروری، دقیقاً همچون افراط و زیاده‌روی در سلطه‌گری و خشونت در تربیت است که هر دوی این‌ها گرایش به پرخاشگری و ستیز را در کودک افزایش می‌دهند.
ب ـ تحقیقات نشان می‌دهد که امروزه، تلویزیون به یکی از منابع اساسی آموزش دهنده‌ی خشونت و پرخاشگری به کودکان تبدیل شده است؛ از این‌رو، نظارت بر برنامه‌هایی که کودکانمان آن‌ها را تماشا می‌کنند بسیار حایز اهمیت است، خوشبختانه امروزه شبکه‌های خوب و خاص کودک بسیار هستند هر چند که در این راستا نیازمند شبکه‌های بیش‌تری نیز هستیم.
ج ـ والدین باید تلاش کنند از طریق در آغوش گرفتن کودک خود، بوسیدن، تحسین کردن، آفرین گفتن به او و با نرمی سخن گفتن با وی، بال محبت و رحمت را بر او بگسترانند؛ زیرا کاملاً روشن است که بهترین روش برای تربیت کودک و مهربان و آرام ساختن وی، این‌که مؤدبانه، محترمانه و با مهربانی با او رفتار نماییم.
د ـ همکاری والدین جهت به حد اقل رساندن اختلاف های خود؛ بدین منظور که مبادا کوچک‌ترها، جنجال‌های پوچ و بیهوده و نحوه‌ی آسیب رساندن به دیگران را از آن‌ها یاد بگیرند. تحقیقات ثابت نموده است: هنگامی که کودک، والدین خود را ببیند که گرفتار دعوا و مشاجره و کتک‌کاری هستند، ترس و احساس ناامیدی، تمام وجود وی را در می‌نوردد. از سوی دیگر، با گذر زمان، کودک همان الفاظ پرخاشگرانه‌ای را که قبلاً از والدین شنیده و همان آسیب‌رسانی‌هایی را که قبلاً مشاهده نموده است علیه دیگران اِعمال می‌کند.
ه ـ کودک، هیجان و انرژی‌ زیادی دارد که نیاز هست به شکل صحیح و جامعه‌پسند تخلیه

شود. در غیر این صورت، ممکن است به شکل ناسالمی تخلیه شود که این خود، پیامدهای ناخوشایندی به دنبال خواهد داشت؛ برای مثال، مطالعات بسیاری نشان می‌دهد که بازی کردن، بهترین روش برای تخلیه‌ی انرژی کودک است. بنابراین، همیشه مهم است که مادر در منزل خود مکان مناسبی برای بازی کردن کودکان فرآهم آورد، تا آن‌ها بتوانند به راحتی در منزل تحرک داشته باشند. گفتنی است: از جمله چیزهایی که مانع آسودگی و تحرک کودک می‌شود فراوانی اسباب و وسایل خانگی، عتیقه‌ها و شکستنی‌هاست که برای وی محدودیت ایجاد می‌کند. همچنین از جمله مسائل مهم، فراهم کردن فرصت‌های مناسب برای فرزندان جهت این‌که بیرون از منزل، در برخی بوستان‌ها، پارک‌ها و یا باشگاه‌های خوب و ایمن به بازی و سرگرمی بپردازند. علاوه بر این، هنگامی که کودک با فردی بزرگ‌تر از خود بازی می‌کند، این امر، باعث کاهش پرخاشگری وی می‌شود، کما این‌که کودک، تجربه و برخی مسائل مفید را هم از او می‌آموزد.

۲ـ تقویت رفتار مسالمت‌آمیز:
پاداش، همیشه نقش بسیار مهمی در تشویق و فرمانبری کودک دارد. پدری به فرزند پرخاشگر خود می‌گفت: «پسر عزیزم، اجازه داری با پسر عمویت بازی کنی. در ضمن اگه بتونید به مدت ۲۰ دقیقه بدون دعوا و سر و صدا بازی کنید، برای هر یک از شما بلیطی برای رفتن به شهربازی تهیه می‌کنم». و یا پدری دیگر به فرزندش می‌گفت: «به ازای هر روزی که بگذرد و مامانت ازت شکایت نکند، یک ستاره برای تو ثبت می‌کنم و زمانی که تعداد ستاره‌هات به پنجاه رسید، دو چرخه‌ای برات خواهم خرید». بلاخره کودک، در این امتحان موفق شد و از آن پس، همیشه تلاش می‌کرد ستاره‌های بیش‌تری به دست آورد تا این‌که در نهایت، طی شش ماه، رفتار کودک به‌طور کلی تغییرات گسترده‌ای پیدا کرد. افزون بر این، بسیار مهم است که والدین، کودک پرخاشگرشان را مورد توجه قرار دهند، به این معنا که به محض مشاهده‌ی یک رفتار خوب و مثبت از کودکِ خود، او را به خاطر این رفتار مثبتش تحسین و تشویق نمایند و هدیه‌ای هم تقدیم وی نمایند.

۳ـ نادیده گرفتن:
در بعضی از موقعیت‌ها، نادیده گرفتن و چشم‌پوشی، از جمله بهترین روش‌های تعامل و برخورد با مشکلات افراد کوچک و بزرگ است. اما راجع به کودک پرخاشگر، در حقیقت، نمی‌توان گفت که نادیده گرفتن رفتارهای پرخاشگرانه‌ی وی، باعث کاهش آن‌ها می‌شود؛ زیرا کودک، گاهی اوقات، با هدف جلب توجه نمودن و فرستادن پیامی مبنی بر این‌که او دیگر قوی و شایسته‌ی توجه ویژه است، به دیگران حمله و پرخاشگری می‌کند؛ ولی همزمان با نادیده گرفتن رفتارهای کودک پرخاشگر، شایسته است به کودکی که مورد تهاجم قرار گرفته است، توجه و با وی همدلی کنیم، این امر، باعث می‌شود کودک پرخاشگر، امتیازی را که این کودک به دست آورده است درک نماید و از کار خود دست بکشد.

۴ـ آموزش دهی به کودک در بیان نیازها و خواسته‌هایش:
اغلب اوقات، از آنجایی که کودک نمی‌داند چگونه ابراز وجود کند، و نیز نمی‌داند چگونه حقوق و نیازهای خود را مطرح نماید به دیگران، حمله و پرخاشگری می‌کند؛ کم نیستند پدرانی که غرق در کار خود هستند و هیچ گونه فرصتی فراهم نمی‌کنند تا به فرزندان خود یاد دهند چگونه در هنگام تعامل با دیگران به جای دست، از زبان استفاده کنند!. پدری بود که شغلش معلمی است، او خیلی برای تربیت فرزندان خود اهمیت قائل می‌شد و پیوسته تلاش می‌کرد فرزندانی به تمام معنا و نمونه تربیت کند. از جمله سخنان او این بود: «از آنجایی که معلم بودم، همیشه سعی می‌کردم فرزندانم را آموزش دهم که خواسته‌ها و نیازهای خود را به‌طور زیبا و روشن بیان نمایند؛ چرا که این کار، اعتماد به نفس آن‌ها را بالا می‌برد و از رفتار

پرخاشگرانه‌ی آن‌ها در تعامل با دیگران، می‌کاهد» و زمانی که از این پدر، پیرامون سبک‌های فرزند‌پروری‌اش پرسیده شد، گفت: «به‌طور مثال، من اغلب اوقات، به فرزندانم می‌گفتم: حق‌دار باید حق خود را مطالبه کند؛ ولی، با روشی مؤدبانه و محترمانه. همچنین به آن‌ها می‌گفتم که شخص شجاع و نیرومند، کسی است که از مرزهای خود فراتر نرود. شخصی است که تلاش می‌کند در حق دیگران مرتکب اشتباه نشود تا این‌که مجبور به معذرت خواهی از دیگران نباشد و نیز این‌که مردم از وی، یک تصوری منفی برداشت نکنند. چنانچه کودکی، بدون اجازه، به مداد، کتاب و یا دیگر وسایلت دست زند، آهسته و با جدیت به او بگو: این متعلق به من است، تو حق نداری بدون اجازه، اونو برداری، من از این طرز رفتارت ناراحتم، لطفاً همین الان، باید اونو به من پس بدی. در واقع، زمانی که این کلمات را تکرار می‌کنی، احساس عزت‌نفس به تو دست می‌دهد. همچنین احساس می‌کنی حرفات، درست و منطقی است، در این صورت، انتظار می‌رود حاضرین، هوادار تو شوند. و چنانچه آن کودک، از بازگرداندن وسایلت خودداری کرد، می‌تونی نزد آقا معلم یا مدیر مدرسه و یا پدر خود کودک، از او شکایت کنی. مهم این‌که از حق خودت نگذری و تعدی و تهاجم دیگران علیه خودت را آسان جلوه ندی. علاوه بر این، نکته‌ی دیگری هم هست، پسر عزیزم، بدان که نباید به کسی فحش بدی و یا بر او تعدی کنی.
افزون بر این، من به آن‌ها می‌گفتم: فرزندان عزیزم، مردم همیشه متوجه مسائلی که ما را می‌رنجونه، نمی‌شن. اون‌ها نمی‌دونن ما، چه موقع احساس حقارت می‌کنیم؛ بنابراین، برای این‌که مجبور نشیم غم و اندوه و دردها را تحمل کنیم و نیز برای این‌که رابطه‌ی ما با دیگران، به تیرگی نگراید، باید ناگفته‌هایمان رو ابراز کنیم. اگه کسی با تندی، الفاظ زشت و بی‌احترامی با شما صحبت کرد، نارضایتی خودتان را بیان کنید، به او بگید: این حرف‌ها منو میرنجونه، خشمگین می‌کنه، دوست ندارم اون‌ها رو بشنوم نه از شما و نه از دیگران. پسر گلم، گاهی اوقات، به خاطر اختلاف دیدگاه‌ها، از دست همدیگر ناراحت می‌شیم؛ به‌طور مثال، تو گمان می‌کنی حق با توست، در حالی‌که طرف مقابل هم، همین احساس را دارد. او گمان می‌کند حق با اوست. در این صورت، بهتر است به جای درگیری و بحث و جدل‌های بی‌فایده، به او بگویی: اجازه بدید به آرامی و با‌ خونسردی بحث کنیم یا بگو: برای پایان دادن به اختلاف میان هر دوی ما، فلان روش رو دنبال کنیم. و یا این‌که بگویی: فلان وسیله یا ابزار رو داشته باش، ازش استفاده کن، یه ساعت بعد ازت پس می‌گیرم و…».

۵ـ رشد دادن روحیه‌ی بخشش وگذشت:
بسیاری از مردم نمی‌دانند که آرام سخن گفتن، سخاوت در گذشت و بخشش، ویژگی‌هایی هستند که انسان، آن را از خانواده، معلمان و دیگر اطرافیان می‌آموزد. اگر به افراد خشن و تندخو بنگریم در خواهیم یافت که بیش‌تر آن‌ها در آغوش والدینی پرورش یافته‌اند که می‌توان این صفات را در هر دو یا دست‌کم یکی از آن‌ها یافت. بالعکس این قاعده در مورد افراد خوش‌خلق و خو نیز صادق است.
خداوند متعال، سرشت انسان را بر مبنای همدلی و مهربانی نسبت به همنوعان خود آفرید؛ به عنوان مثال، چنانچه در برابر کودکی یک و نیم ساله گریه کنی، او تلاش خواهد کرد که غم و اندوهت را برطرف یا کاهش دهد، و یا بسیاری اوقات، با دیدن یک فرد دردمند، همدردی خود به دیگری را از طریق گریستن ابراز می‌کند؛ اما با گذشت زمان و تجربه‌ی شرایط سخت زندگی، مشاهده‌ی ـ روز مرّه‌ی ـ اشکال و انواع ظلم و ستم‌ها، همدردی‌ها و مهربانی افراد به همنوعان خود کاهش می‌یابد. حال، وظیفه‌ی تربیتی و آموزشی ما مربیان این است که تا جایی که ممکن است، حس نوع‌دوستی را در افراد تقویت کنیم و در حفظ آن کوشا باشیم. در هر صورت، موارد زیر می‌تواند در تقویت آن کمک کننده باشند:
الف ـ همیشه در حضور کودک، از فراخی و گستردگی رحمت خداوند متعال، از عفو و کرم وی و این‌که او بخشنده‌ی گنهکاران است، و همواره دوست دارد بندگانش خوب و با همدیگر

مهربان باشند، سخن بگو. شایسته است برخی از داستان‌های آموزنده‌ی تاریخ و تاریخ معاصر که سرشار از مفاهیم جوانمردی و شهامت و بزرگی است را برای کودکانمان نقل کنیم تا بلکه از این طریق، شخصیت‌های این داستان‌ها، به نمادها و الگوهایی که مورد احترام کودکانمان است، تبدیل گردد.

ب ـ برای این‌که کودک، مفهوم بخشش، گذشت و همدلی را درک نماید، لازم است به او بگوییم: «فرض کن تو خودت در حق فلانی اشتباه کردی و او هم راضی به گذشت نیست؛ در این موقعیت، چه احساسی خواهی داشت؟ فرض کن شخصی بر تو ستم روا داشته و یا این‌که کودکی، چیز ارزنده‌ای را ازت به زور گرفته است، در این حالت، موضع‌گیری تو چطور خواهد بود؟ پسر عزیزم، تا زمانی که خودمان را در شرایط و موقعیت دیگران نگذاشته‌ایم، نخواهیم توانست احساسات آن‌ها را درک و یا انصاف را در حق آن‌ها رعایت کنیم».

ج ـ برای کودک روشن نماییم که این جهان، همان‌گونه که افراد ستمدیده دارد، افرادی ستمگر هم دارد. و همان‌گونه که افراد متجاوز دارد، همزمان افرادی قربانی این تجاوزات هم دارد. در این جهان، افرادی هستند که در شرایط سخت و اسف‌باری زندگی می‌کنند. آن‌ها خود، سازنده‌ی این شرایط و موقعیت‌ها نبودند و در پدیدآیی آن نه نقشی داشته‌اند و نه از آن‌ها کسب اجازه شده است. در واقع آن‌ها گرفتار و در بند این شرایط‌ند و وظیفه‌ی ماست که به آن‌ها کمک کنیم، با آن‌ها همدردی نماییم و پشتیبان آن‌ها باشیم. مادری برای رساندن این مفاهیم به دختران خود، با آن‌ها نشست و شروع به بازگویی داستان دردناکی که برایش رخ داده بود، کرد. از جمله حوادث داستانش، این‌که دختری از همکلاسی‌های دانشگاهی‌اش، به‌طور ظالمانه و از روی دشمنی، او را به سرقت مبلغی بزرگ از کیفش متهم نموده بود. این امر باعث شد که حراست دانشگاه با متهم، تحقیق و بازرسی کند. همچنین باعث شد چشمان این متهم بی‌گناه، شب‌های درازی از لذت خواب محروم بماند، علاوه بر این‌که پدرش را هم به او مشکوک گرداند!. بالاخره در هنگام بازگویی این حوادث، مادر متوجه جاری شدن اشک دوتا از دخترانش شد. و این‌جاست که متوجه شد که دخترانش، مفهوم این پیام‌ها را درک نمودند.

د ـ بارها مشاهده شده که پرخاشگری کودک، در آسیب و صدمه رساندن به حیوانات اهلی نیز قابل توجه است. برخی از کودکان، زمانی که می‌بینند گربه‌ای از جلوی آن‌ها فرار می‌کند، احساس سرمستی و پیروزی می‌کنند. و برخی از آن‌ها، مورچه‌ای که در مسیرش در حرکت است را آنچنان با پا محکم لِه می‌کنند. و همزمان، گاهی الفاظ زشت و نالایق نیز از زبانشان می‌پرد. ما می‌توانیم به کودک کمک کنیم تا از طریق مهربانی نسبت به حیوانات و نگهداری از آن‌ها به عنوان یک تمرین و آموزشی برای یادگیری مهربانی نسبت به همنوعان و کمک به آن‌ها، استفاده کنیم. همچنین می‌توان احادیث شریفی که در این زمینه از پیامبر اکرم (ص) روایت شده را برای وی بازگو کنیم. همچون سرانجام آن زنی که به خاطر زندانی کردن گربه‌ای و منع غذا از آن، آتش دوزخ را دامنگیر خود نمود. و یا داستان آن مردی که به واسطه‌ی آب دادن سگی، بهشت را نصیب خود کرده بود. به هر حال، ما در روزگاری زندگی می‌کنیم که خودبینی و احساس قدرت و تلاش مستمر در چهارچوب مصالح شخصی، به سمت اوج رو‌ نهاده است. و کاملاً روشن است که تمام این‌ها، باعث رفتارهای پرخاشگرانه و تکانشی شده و احساسات دشمنانه را در فرد تقویت می‌کنند؛ بنابراین، پرداختن به معضل پرخاشگری، در وهله‌ی اول، باید از طریق فرهنگ‌سازی و آگاهانه صورت بگیرد.

*

سه سال نخست ـ که بسیاری آن را دوران بازی و سرگرمی و عدم شناخت می‌دانند ـ به منزله‌ی دومین تولد انسان است، و در همین سال‌ها، ویژگی‌ها و پایه‌های رفتار اجتماعی که در طول زندگی ثابت باقی خواهد ماند شکل می‌گیرد.

مطالب مرتبط

نظرات کاربران ۰

خرید حضوری تتر