منو اصلی
چگونه قصّه بگوییم؟
از کتاب مهارت قصه گویی مصطفی رحماندوست
قصّه گفتن در محیط خانه و خانواده، سادهتر از قصّهگویی در محیطهای رسمی یا جمعهای بزرگتر است. مهمترین عامل موفقیت در کار قصّهگویی این است که قصّهگو به صورتی کاملاً طبیعی قصّه بگوید، به طوری که شنوندگان فکر کنند که او قصّه را با بهرهگیری از تخیلات و تصوّرات و تجربیات خودش میگوید، نه بر اساس آنچه که خوانده یا شنیده است.
البته ایجاد چنین تصوری در ذهن شنوندگان، کار سادهای نیست.
یکی از نتایج تعلیم و تربیت در گذشته این بود که مردم به سهولت و روان تکلم میکردند. در حالیکه امروزه از آن روانی کلام، خبری نیست. این مسئله بیشتر ناشی از این واقعیت است که ما تا حد زیادی برای کسب اطلاعات، از وسایل بصری استفاده میکنیم و شیوه آموزشی امروز ـ بر خلاف گذشته ـ تأکید کمتری بر معانی بیان دارد. همچنین فرهیختگان امروز فرصت کمتری برای نقل شفاهی ادبیات پیدا میکنند. امروزه با در نظر گرفتن اینکه، ماشینها بهتر از ما اطلاعات لازم را حفظ میکنند، نیاز کمتری به تقویت حافظه پیدا میکنیم. حتی کتابهایی که امروزه مطالعه میکنیم، به صورت خلاصه شده و سادهنویسی شده به دست ما میرسد. با صدای بلند خواندن قصّههای عامیانه، داستانهای فولکلوریک، افسانهها و آثار بزرگ ادبی باعث میشود که گنجینه لغات ذهنی ما افزایش پیدا کند و قدرت شبیهسازی و اطلاعات ما در مورد دستور زبان بیشتر شود. داشتن این توانها، برای یک قصّهگوی حرفهای لازم است. بعضی از طنزنویسان معاصر، بیشتر مایلند که قصّههایشان به طور شفاهی گفته شود.
خانم جین یولن(۳۴) از زمره این نویسندگان است. او میگوید: «چشم و گوش، دو شنوندۀ متفاوت هستند.» او در کتاب خود به نام جادوی دست نایافتنی(۳۵) این چنین مینویسد: «ممکن است داستانی که هنگام خواب برای بچّهها گفته میشود، درست و طبیعی و منطقی به نظر آید، در صورتی که همان داستان وقتی بر روی صفحه کاغذ نوشته میشود، جذابیت و گیرایی کمتری دارد. شاید نتوان داستانی را که بر روی صفحه کاغذ نوشته شده، به خوبی تعریف کرد… من هرگز نتوانستهام داستانهایی را که باعث سرگرمی سه فرزندم هنگام خواب آنها شده است، به صورت نوشته و کتاب درآورم. آخر من چطور میتوانم یورتمه رفتن اسب، و خندههای ناشی از این حرکت و مکثها و چرخش چشمها را بر روی کاغذ منعکس کنم؟ چطور میتوان حرکاتی را که با شکل و ادای گوینده بیان میشود و باید آنها را هم شنید و هم دید، بر روی کاغذ آورد؟»
یکی از شیوههای قصّهگویی برای بچّهها، بهرهگیری از تقلید حرکات (پانتومیم) و صداهای شخصیتهای قصّه است.
بعضی از والدین حتی برای کودکان بزرگتر خود نیز به این شیوه قصّه میگویند. آنها به صورتی ناشیانه قصّه را با تقلید حرکات و صداها اجرا میکنند. صورت خود را به هر طریقی که شده کج و معوج میکنند و قصّه میگویند. بچّهها از این حرکات ـحتی ناشیانۀ آنـ لذت میبرند. زیرا این حرکات اغلب لحظات خوشی را که در گذشته داشتهاند، به خاطرشان میآورد. این شیوه از شیوههای قصّهگویی، دقیق و ظریف نیست، اما برای گفتن بسیاری از قصّههای تکراری که بچّهها به شنیدن مجدد آنها علاقه نشان میدهند، مناسب است. این شیوه همچنین برای بیان قصّههایی که خود بچّهها در آن نقش دارند و برای بیان قصّههایی که همراه با عروسکهای نخی و خیمهشببازی گفته شود، مناسب است. اگر چه بیشتر کودکان به شنیدن اینگونه قصّهها احتیاج دارند، اما مصطفی رحماندوست میگوید: سرانجام لحظههایی هم فرا میرسد که قصّهگو چیزی بیشتر از لذت و خنده از شنوندگان خود انتظار دارد. در عین حال باید گفت که:
۱. قصّه گفتن به طور جدی و احساس برانگیز، لزوماً به آن معنی نیست که با اغراق و گزافهگویی همراه باشد.
۲. قصّه گفتن با صدایی طبیعی و آرام، گاهی بسیار بهتر و مفیدتر از فریاد زدن و جیغ کشیدن است.
۳. قصّه گفتن همراه با ژست و ادایی مختصر میتواند رمزآمیزتر و وسوسهانگیزتر از
اجرای آن به صورت یک نمایش کاملاً پانتومیم باشد.
۴. زمان، مکان و شیوۀ قصّهگویی بسیار مهم است. داستان باید به صورتی معمولی و صمیمانه گفته شود. سرعت گفتن قصّه باید عادی باشد، به صورتی که داستان تأثیر خود را از دست ندهد.
۵. هنگامی که فاصله سنّی زیادی میان قصّهگو و شنوندگانش وجود دارد، نباید لحن کلام و قصّهگو طوری باشد که برتری وی را نسبت به مخاطبهایش مشخص کند.
۶. به این بهانه که شنوندگان قصّه کودکانی بیش نیستند، نباید قصّهگو به خودش هیچگونه زحمتی ندهد و وظیفهاش را ساده و پیشپا افتاده فرض کند.
۷. گفتن قصّهای مؤثر خواهد بود، که قصّهگو به آن عشق میورزد و به فضاهای آن آشنایی کامل دارد…
بعد از اینکه یک قصّه را چند بار به طور متوالی بخوانید، با شگفتی خواهید دید که صحنهها و فضاهای مختلف قصّه در ذهن شما ثبت شده است و برای به خاطر آوردن تمامی ریزهکاریهای قصّه، مراجعه به خلاصۀ طرح آن کافی خواهد بود.
اگر روایتهای مختلف افسانهای را مطالعه کنید و یا ترجمههای متفاوت یک قصّه را با هم مقایسه کنید، هم تسلط کاملتری برای گفتن آن قصّه پیدا خواهید کرد، هم این امکان وجود دارد که قصّه جدیدی از مجموعۀ آنچه خواندهاید در ذهن شما جرقه بزند.
راه دیگری نیز برای آغاز کار قصّهگویی وجود دارد: بهتر است خاطراتی که در دوران کودکی در شما احساس عمیقی به وجود آوردهاند، به یاد بیاورید و درباره آنها فکر کنید، آن خاطرات را چند بار در ذهن خود مرور کنید، بعد سعی کنید آنچه را که در ذهن مرور کردهاید، با جملاتی گویا و رسا بیان کنید. سعی کنید همان چیزی را که احساس میکنید، بیان کنید. در این مرحله زیاد نگران این مسئله نباشید که جملات و عبارات خود را به صورتی درست و کامل بگویید، اما در این راه بعد از اینکه خاطره خود را گفتید، سعی کنید آنچه را که فراموش کردهاید، شخصاً به خاطر آورید. بار دیگر با رعایت بیان آنچه در مرحله اول فراموش کرده بودید، خاطره خود را برای دیگری بیان کنید. روی واکنشهای شنوندگانتان حساسیت به خرج بدهید و همیشه از خودتان بپرسید که آیا در بیان آنچه در ذهنتان بوده است، موفق شدهاید یا نه.
بیان تجربیات و خاطرات شخصی، به شیوهای که در بالا گفته شد، یکی از بهترین روشهای ممکن برای تمرین قصّهگویی است.
اولین قصّههایی که میگویید، ممکن است در شما و شنوندگانتان تأثیر لازم و مورد انتظار را نگذارد. مسلماً نباید ناامید شوید. بار دیگر همان قصّهها را برای دیگران تعریف کنید. خواهید دید که به نتایج بهتری دست خواهید یافت. باتکرار داستانهایی که قبلاً گفتهاید به ریزهکاریها و نکات تازهای خواهید رسید که شما را در بهتر گفتن قصّههای دیگر یاری خواهد کرد.
یکی دیگر از شیوههایی که در آغاز کار قصّهگویی به قصّهگو کمک شایستهای میکند، گوش دادن به قصّهگویی قصّهگویان موفق است. اگر به این کار دست میزنید، سعی کنید فقط به عنوان یک شنوندۀ معمولی، قصّهگویی او را تعقیب نکنید. بلکه در پی آن باشید که حرکات، اَداها و شیوههای اجرایی او را سبک و سنگین کنید و خوب و بد آن را به خاطر بسپارید.
اگر شما از سه قاعدۀ اساسی زیر پیروی کنید، قادر خواهید شد که لااقل برای افراد خانه و خانوادۀ خود قصّهگوی خوبی باشید و قصّههایی را با زیبایی و دلنشینی لازم برای نزدیکان خود بگویید:
۱. رفتار و سخنان قصّهگو باید طبیعی به نظر برسد تا ساختگی.
۲. قصّهگو هرگز نباید با مبالغه و اغراق در رفتار و سخنان خود، به تعریف قصّه بپردازد. مگر اینکه قصّهاش فقط به قصد سرگرمی و تفریح گفته شود.
۳. قصّهگو، باید قصّهای را برای گفتن انتخاب کند که به موضوع و محتوای آن به صورت واقعی یا سمبولیک ایمان و اعتقاد داشته باشد.
کلمات کلیدی: مصطفی رحماندوست
درباره قصه گویی بیشتر بخوانید:
ضرورت آشنایی کودکان به قصه گویی
نظرات کاربران ۰