منو اصلی
کودکآزاری عاطفی، روش و الگویی از مراقبت و پرورش کودک است که در آن والدین یا مراقبین، محیط مناسب و لازم برای رشد و تکامل کودک را فراهم نمیآورند. مادر یا مراقب کودک برای رشد و توسعهی قابلیتهای اجتماعی و عاطفی متناسب با ظرفیتهای شخصیتی و موقعیت اجتماعی کودک، کاری انجام نمیدهند. اقداماتی مثل محدود کردن بیش از حد فعالیتهای کودک، دست کم گرفتن، تحقیر کردن، سپر بلا کردن، تهدید کردن، ارعاب، تبعیض، تمسخر و هر گونه رفتار خشونتآمیز غیرفیزیکی دیگر از انواع شایع این سوءرفتار است.
به معنای استفاده از کودک در کار یا فعالیتی است که منافع حاصل از آن نصیب دیگران میشود. وادار کردن کودک به کارگری و گدایی مثالهایی از این نوع کودکآزاری است.
مسامحه عبارت است از کوتاهی در مراقبت مسئولانه از سوی مراقب بالغ جهت فراهم کردن مراقبت فیزیکی و نظارت کافی بر رشد کودک. بهنظر میرسد تعریف یا شناسایی غفلت در مقایسه با دیگر اشکال سوءرفتار، مشکلتر و پیچیدهتر است.
متخصصین بهداشت روان، غفلت را به انواع مختلفی تقسیمبندی میکنند، این انواع عبارتند از:
*غفلت جسمانی
*غفلت پزشکی
*عدم نظارت و سرپرستی کافی
*غفلت محیطی
*غفلت عاطفی
*غفلت آموزشی
غفلت جسمانی
یکی از شایعترین انواع غفلت است که موارد زیر را دربرمیگیرد:
الف) رها کردن کودک: به معنای ترک کودک بدون اینکه سرپرست یا مراقبتی قابل قبول برای او در نظر گرفته شود؛ این نوع غفلت معمولاً زمانی است که کودک بدون مراقبت لازم، حداقل به مدت دو روز رها شده باشد.
ب) اخراج کردن: امتناع آشکار از پذیرش قیمومیت کودک مثل بیرون راندن کودک بهطور دایم یا نامحدود از منزل بدون در نظر گرفتن مراقبی دیگر یا عدم پذیرش سرپرستی کودک فراری که به خانه بازگشته است.
غفلت پزشکی
غفلت پزشکی شامل سر باز زدن یا تأخیر والد یا سرپرست در انجام اقدامات درمانی و مراقبتهای بهداشتی است، که به صورتهای مختلف دیده میشود:
الف) عدم پذیرش درمان: به صورت عدم همکاری والد با متخصصین امر سلامت جهت انجام مداخلات درمانی لازم که هنگام بروز صدمهی فیزیکی یا بیماری دیده میشود.
ب) تأخیر در درمان: تأخیر در دستیابی به درمان مناسب و بهموقع کودک در زمان بروز یک مشکل حاد پزشکی که بهنظر یک کارشناس، نیاز به درمان خاص پزشکی وجود دارد. بهعنوان مثال میتوان به تأخیر در پیشگیری مناسب پزشکی برای کودک، عدم توجه به کودک بیمار و بیتوجهی به توصیههای پزشکی اشاره کرد؛
نظارت و سرپرستی ناکافی
نظارت ناکافی شامل موارد ذیل است:
الف) فقدان نظارت مناسب: نیاز کودک به نظارت والدین بر حسب سن، وضعیت رشدی و تکامل کودک متفاوت است. با این حال بهتدریج میتوان میزان نظارت بر عملکرد کودک را کاهش داد. ولی برای این منظور باید بلوغ و پختگی کودک، سن دسترسی به فرد بزرگسال دیگر، مدت و دفعات این کاهش نظارت و همچنین محیط زندگی و اجتماعی کودک ارزیابی شود.
ب) در معرض خطر بودن: کودکان در محیط خانه یا خارج از آن با خطرات مختلفی مواجه هستند. این خطرات عبارتند از:
*خطرات ایمنی: دسترسی به سموم، اشیای کوچک قابل بلع، سیم برق و مواد دارویی، وجود پلکان بدون حفاظ در مسیر حرکت کودک.
غفلت محیطی
بسیاری از انواع غفلتهایی که در بخشهای قبلی به آنها اشاره شد ریشه در غفلت محیطی دارد؛ به عبارت دیگر غفلت از فراهم کردن منطقهای امن و انتخاب محلهی مناسب برای زندگی و ایجاد فرصتها یا بهرهگیری از منابع کافی برای تأمین رشد اجتماعی نوعی از غفلت محیطی محسوب میشود.
غفلت از فراهم کردن موقعیت محیطی مناسب میتواند عملکرد کودک و خانواده را تحت تأثیر قرار دهد.
غفلت عاطفی
اصولاً ارزیابی و شناسایی موارد غفلت عاطفی دشوارتر از سایر انواع غفلتهاست و پیامد آن در مقایسه با غفلت جسمی، طولانیتر و شدیدتر است. معمولاً این نوع از غفلت با سایر اشکال غفلت همزمان دیده میشود. انواع مختلف غفلت عاطفی عبارتند از:
الف) محبت یا مراقبت ناکافی: عدم توجه مکرر و مداوم به نیاز عاطفی کودک، محبت ناکافی و کمتوجهی به کودک.
ب) همسرآزاری حاد یا مزمن: زمانیکه کودک شاهد پرخاشگری یکی از والدین خود نسبت به دیگری است؛ وجود خشونتهای خانگی را نیز میتوان در این گروه قرار داد.
غفلت آموزشی
قوانین و خطمشیهای آموزشی در کشورهای مختلف باهم تفاوت دارد ولی در هر حالت، والدین و مدرسه هر دو مسئول تأمین نیازهای آموزشی کودکان هستند.
انواع غفلت آموزشی:
الف) غیبت از مدرسه با اجازهی مراقب: زمانی است که غیبت از مدرسه به شکل عادت درآید، بهطوری که این غیبت به حداقل پنجبار در ماه برسد و والد یا سرپرست از این مسئله آگاه است و درجهت رفع این رفتار هیچ اقدامی نمیکند.
ب) ثبتنام نکردن کودک در مدرسه یا تأخیر در ثبتنام: شامل عدم ثبتنام کودک در مدرسه، زمانیکه کودک به سن مدرسه میرسد، بهطوری که این غیبت از مدرسه به حداقل یک ماه در سال تحصیلی برسد و غیرموجه باشد.
کودکآزاری معمولاً توسط مراقبین کودک (والدین، پرستار کودک، مراقبین مراکز نگهداری و خویشاوندان و…) انجام میشود. احتمال آنکه کودکآزاری توسط خانواده انجام گیرد پانزده برابر بیشتر است، بهطوری که ۷۸/۸ درصد موارد سوءرفتار توسط والدین بوده است. قریب به ۵۹/۹ درصد موارد کودکآزاری توسط زنان انجام میشود که از میان این زنان، چهل و دو درصد آنها سن کمتر از سی سال داشتهاند.
تخمین زده میشود که سالانه هشتاد و دو میلیون دختر قبل از رسیدن به سن هجده سالگی ازدواج میکنند. تعداد زیادی از این دختران در سنین بسیار پایین ازدواج میکنند که اغلب با اعمال فشار و زور به این کار تن میدهند و تا حد زیادی در معرض خطر خشونت و از جمله الزام به مقاربت جنسی قرار میگیرند.
بر اساس مطالعات انجام شده توسط ادارهی سلامت روان در این خصوص، طبق پژوهش سال ۱۳۷۹، در سه درمانگاه تخصصی اورژانس کودکان شهر تهران، مشخص شد که دوازده درصد کودکان مراجعهکننده به این مراکز دچار آزار جسمی بودهاند که والدین بیش از سایرین عامل این سوءرفتار بودهاند. عوامل مستعدکنندهی کودکآزاری جسمانی در خانوادهی کودکان آسیب دیده، بیشتر مربوط به پُر اولاد بودن، اعتیاد یکی از اعضای خانواده و وجود استرس حاد و شدید در طول شش ماه گذشته بوده است.
در مطالعهای که بر روی پروندههای موجود در پزشکی قانونی در سال ۱۳۷۴ انجام گرفته است، مشخص شد تعداد موارد آزار جنسی در دختران ۲/۷ برابر بیش از پسران بوده است. حداکثر شیوع سنی در پسران میان شش تا ده سال و در دختران ده تا پانزده سال بوده است. معمولاً دختران پس از چندین بار مورد تجاوز واقع شدن و با فاصلهی طولانی از اولین وقوع به مراجع قانونی مراجعه کردهاند، درحالیکه پسران اکثراً پس از یکبار مورد تجاوز واقع شدن، مسئله را نسبتاً سریع به مراجع ذیربط اطلاع دادهاند و بالاخره، مرگومیر در پسران بیش از دختران بوده است.
در بین سالهای ۱۹۸۵ـ۱۹۹۳ تعداد موارد کودکآزاری در ایالات متحدهی آمریکا تا پنجاه درصد افزایش پیدا کرد و بر اساس برخی مطالعات در ایالات متحده، سالانه سه میلیون مورد سوءرفتار با کودک ثبت میشود که سی و پنج درصد آن تأیید میشود.
بر اساس آمار منتشر شده در سال ۱۹۹۴ در ایالات متحده بیش از سه میلیون کودک مورد آزار جسمی و غفلت قرار گرفتهاند و میزان شیوع کودکآزاری درسال ۱۹۹۳، چهل و پنج در هزار بوده است.
بیشتر بخوانید:
نظرات کاربران ۰