منو اصلی
مواجهه و چالش موفقیتآمیز با مشکلات، بخشی از زندگی روزمره هر فرد میباشد.
همه افراد در زندگی با مشکلاتی روبهرو میشوند که باید برای آنها راهحلهای صحیح و منطقی بیابند. برخی در برابر مشکلات، راهحلهای نامناسبی را بر میگزینند.
اما باید به خاطر داشت که با اندکی تأمل و اندیشه میتوان از میان دهها راهحل ممکن، بهترین آنها را انتخاب کرد تا کمترین آسیب را در برابر مشکل ایجاد شده، تجربه نمود.
این تصور که «همه مشکلات قابل حل هستند»، غیرمنطقی و خلاف واقعیت است.
با این وجود اگر زمان کافی به بررسی جامع، منطقی و خلاقانه مشکلاتمان اختصاص دهیم، اغلب آنها قابل حل بوده و استرسی برای ما ایجاد نخواهند کرد. اکثر افراد خیلی برای حل مشکل خود وقت نمیگذارند و لذا بسیاری از راهحلهای موجود را نادیده میگیرند.
اندیشه سطحی و تصمیمگیریهای سریع و عجولانه، معمولاً به حل کارآمد مشکل نمیانجامد چرا که در چنین تفکری، مسائل عمیق و مهم از نظر دور میمانند.
آنچه که در این فصل به عنوان آموزش مهارت حل مسئله آمده است به شما کمک میکند تا بتوانید نگاه عمیقتری به مشکلات خود بیندازید و راهحلی را برای مقابله با آن انتخاب کنید که کمترین پیامد منفی و بیشتری پیامد مثبت را برای شما و دیگران داشته باشد.
خانم جوانی پس از یک روز خستهکننده با حالتی پریشان و ناراحت به خانه بر میگردد. شکی که مدتها نسبت به خیانت همسرش داشت، امروز به یقین تبدیل شده بود. خانه خلوت و آرام است. نگاه زن به قاب روی دیوار اتاق خواب میافتد که تصویر همسرش و او را در لباس عروسی به نمایش گذارده است. با عصبانیت، قاب را از روی دیوار برداشته و آن را به زمین میکوبد و بلند بلند شروع به گریه میکند. احساس خشم و سردرد شدیدی او را فرا میگیرد. برای خوردن قرص آرامبخش به آشپزخانه میرود، اما یکباره تمام محتوی قوطی قرص را در لیوان آب خالی کرده و آن را سر میکشد و بدین ترتیب
این خانم در آن لحظه تشخیص نداده که راهحلهای بهتری هم برای کنار آمدن با این گونه مشکلات عاطفی وجود دارد.
مهارت حل مسئله میتواند به فرد کمک کند تا در چنین موقعیتهای دشواری به تفکر پرداخته و منطقیترین راه حل را برای مقابله با تجارب استرسزای زندگی برگزیند.
مطالعات نشان دادهاند که افرادی که با مهارت حل مسئله آشنا بوده و آن را در زندگی روزمرهشان بهکار میبندند، استرس یا فشار روانی کمتری را در زندگی تجربه میکنند.
همچنین یافتهها دال بر آن است که بسیاری از افراد در زندگی با مشکل، دردسر، گرفتاری، بحران و… روبهرو میشوند، اما همه آنها به طور یکسان از این تجارب استرسزا آسیب نمیبینند.
چون آنچه مهم است آن است که افراد در مواجهه با این گونه موقعیتهای دشوار چگونه میتوانند به شیوهای صحیح عمل کنند و با نیروی فکر خود با مشکلات غیرقابل اجتناب زندگی کنار بیایند. در واقع توانایی حل موفقیتآمیز مسائل، ارتباط نیرومندی با سلامت روان افراد دارد.
برخی افراد به اشتباه معتقدند که آنها مهارت های حل مسئله را ندارند اما واقعیت آن است که آنها از مهارت های لازم برای حل مسائل برخوردارند فقط کافی است نحوه بهکارگیری این مهارت در موقعیتهای واقعی زندگی را تمرین کنند.
یک راه برای اثبات این موضوع آن است که به گذشته خود فکر کنید و ببینید تاکنون برای حل مشکلاتی که پیش رو داشتهاید، از چه راهکارهایی استفاده کردهاید.
پس همواره به خاطر داشته باشید که مشکل حادی که در حال حاضر برایتان پیش آمده، اولین مشکلی نیست که با آن روبهرو شدهاید.
شما مشکلات بسیار دیگری از این قبیل را در زندگی با موفقیت پشت سر گذاردهاید، پس میتوانید از عهده این یکی هم برآیید. فقط کافی است به اندازه کافی برای آن وقت گذارده و آن را به طریقی منطقی که لازمه خودش میباشد، حل نمایید.
در فرآیند «حل مسئله» فرد باید در رویارویی با مشکلی که در حال حاضر ایجاد شده است بتواند راهحلهای زیادی را پیدا کند و سپس با فرایند تصمیم گیری و با در نظر گرفتن پیامدهای هریک از این راهحلها، بهترین آنها را برای رفع مشکل حاضر بهکار ببندد. بر این اساس افراد نیازمندند که «چگونگی تفکر و نه فقط چرایی آن را یاد بگیرند.»
بعضی افراد حتی قادر به برطرف کردن مسائل روزمره خود نبوده و در مقابل کوچکترین مشکلی که برایشان پیش میآید، دچار پریشانی، دستپاچگی، آشفتگی و ناراحتی میشوند.
افرادی که فاقد توان حل مسائل و مشکلات خود هستند، معمولاً:
۱. وجود مشکل را دلیل بر ضعف، بیکفایتی، بیلیاقتی و یا بدشانسی خود میدانند.
۲. مسئولیت ایجاد مشکل را به گردن دیگران انداخته و برای حل آن قدمی بر نمیدارند.
۳. به هنگام مواجهه با مشکل به جای اندیشیدن برای حل آن، مدام خود یا دیگران را سرزنش و ملامت میکنند.
۴. معتقدند یک دنیای خوب، دنیای بدون مشکل است.
۵. روش معمول این افراد، اجتناب یا فرار است.
۶. معمولاً بدون اندیشه کافی و با عجله و تکانشی عمل میکنند.
۷. خودشان را باور نداشته و در مقابل مشکلات احساس درماندگی و ناامیدی میکنند.
۸. قادر به پیشبینی پیامد رفتارهای خود و تشخیص راهحل بهینه نیستند.
در مقابل این گروه، افراد دیگری نیز وجود دارند که حل مسائل و مشکلات متنوع نه
تنها در درون آنها آشوبی ایجاد نمیکند، بلکه آنها را به این سطح از خودآگاهی میرساند که با پشت سر گذاردن هر مشکل، درس جدیدی از زندگی گرفته و نقاط ضعف خود را بهبود بخشند. عمدهترین علت موفقیت این افراد آن است که به هنگام روبهرو شدن با مشکلات، از روشی منظم و مرحله به مرحله استفاده میکنند. در حالیکه گروه اول فاقد این توانمندی هستند.
تکنیک «حل مسئله » مستلزم طی مراحلی است و اشخاصی که به دنبال تقویت مهارت حل مسئله هستند باید با این موارد آشنا شوند:
شما در هر مرحله باید به سؤال خاصی پاسخ دهید، به عنوان مثال «تعریف دقیق مشکل چیست؟» سعی کنید وقت کافی برای تمرین این مهارت اختصاص دهید و بارها آن را به طور ذهنی در مورد مشکلات مختلفی که ممکن است برایتان پیش بیاید، بهکار بگیرید. این کار باعث میشود شما آمادگی لازم را برای استفاده از این مهارت در موقعیتهای واقعی زندگی کسب نمایید.
بهتر است برای پاسخگویی به سؤالات هر مرحله از قلم و کاغذ استفاده کنید.
نوشتن به شما کمک میکند تا تفکر بازتری داشته باشید و این امکان را فراهم میکند که در صورت موفق نبودن یک راه حل بتوانید به مرحله قبل بازگشته و گزینه منطقیتر دیگری را برگزینید و بدین ترتیب ناچار نخواهید بود که روند حل مسئله را از اولین مرحله آغاز کنید.
با دنبال نمودن آنچه که در ذیل به عنوان مراحل « حل مسئله » آمده، افراد یاد میگیرند که چگونه برای حل مؤثر مشکلاتشان گام بردارند تا به نتیجه مطلوبی دست یافته و استرس کمتری را تجربه نمایند.
۱. پذیرش موقعیت
در وهله اول افراد باید یاد بگیرند که مشکلات خود را پذیرفته و از زیر آنها شانه خالی نکنند.
بسیاری از افراد وقتی با مشکل حادی روبهرو میشوند، ممکن است آن را خیلی دشوار و غیرقابل تحمل ببیند و حتی از فکر کردن به آن ناتوان باشند.
مثلاً والدینی را در نظر بگیرید که چون از معتادشدن فرزندشان بسیار نگران و هراسان هستند، با وجود آنکه عوامل زمینهساز اعتیاد نیز در فرزندشان وجود دارد، اما حتی نمیخواهند احتمال بدهند که این مشکل ممکن است در خانواده آنها ایجاد شود و باید برای آن چارهای بیندیشند. این افراد ممکن است ابتدا مشکل افت تحصیلی فرزندشان را نادیده بگیرند، پس از مدتی مشکل رفت و آمدها و دوستان ناباب فرزندشان را انکار میکنند و شاید سیگار کشیدن او را نیز به نوعی تحمل کنند.
در نهایت زمانی میرسد که این نوجوان در دام اعتیاد گرفتار شده و دیگر مشکل به جایی رسیده که به آسانی مراحل قبل، قابل حل نخواهد بود.
همین والدین ممکن است در صورتی که دوستی داشته باشند که با چنین مشکلی راجع به فرزند خود روبهرو است، مشاوران بسیار خوبی برای او بوده و راهحلهای مناسبی نیز برای مواجهه با مشکل وی و فرزندش ارائه نمایند.
در واقع این افراد به جای آنکه مشکلات خود را به عنوان چالشهایی در زندگی تصور کنند که نیازمند رسیدگی و مقابله میباشند، به آنها با دید یک فاجعه مینگرند و چون بار احساسی و استرس موجود در آن بسیار زیاد است از عهده حل آن بر نمیآیند.
یک راه مؤثر برای رویارویی و تفکر راجع به مشکل، آن است که افراد تصور کنند آن مشکل، متعلق به دوستشان است نه خودشان؛ یعنی از دیدگاه فرد دیگری به موضوع بنگرند. بدین ترتیب خود را از مشکل جدا کرده و استرس موجود در آن را بهتر تحمل میکنند، لذا بهتر میتوانند به بررسی آن و جستوجوی راه حل مناسب بپردازند.
۲. تعریف مشکل
تا زمانی که برای فرد روشن نگردد که با چه مشکلی روبهرو است، نخواهد توانست راهحل مناسبی برای آن برگزیند. علت اصلی اینکه برخی افراد در رویارویی با مشکلات، اغلب مصیبت زده و حیران شده و از زیر آن فرار میکنند، نیز همین است که درک صحیحی از مشکل ندارند و در مواجهه با آن سردرگم میشوند. برخی نیز علیرغم آزمودن راهحلهای بسیار هنوز در حل مشکل خود ناتوانند، چون اینان بدون آنکه مشکل پیش آمده را تعریف کرده و ابعاد آن را مشخص سازند، سریعاً در برابر آن واکنش نشان داده و از همین رو از بسیاری از جنبههای آن غفلت کرده و لذا راهحلهای آنان نیز جامع و کارآمد نخواهد بود و با شکست روبهرو خواهند شد. بنابراین، بسیار حائز اهمیت است که مشکل به روشنی و به طور کامل تعریف شده و وسعت آن مشخص گردد.
افراد معمولاً به برداشتی که از مشکل دارند پاسخ میدهند، نه به آنچه که واقعاً رخ داده است. از این رو ابتدا سعی کنید درباره آنچه که از آن به عنوان «مشکل» یاد میکنید، اطلاعات بیشتر و دقیقتری بهدست بیاورید. برای تعریف مشکل میتوانید این سؤالات را از خودتان و یا افراد دیگری که کاملاً در جریان امر قرار داشته و میتوانند به شما کمک کنند، بپرسید:
بر این اساس شما باید یک توصیف پنج جملهای از مشکلات ارائه دهید. بدین ترتیب که با عباراتی از این قبیل شروع کنید که «فلان چیز باید رخ میداد، اما این گونه نشد…» یا «فلان چیز رخ داده است، اما نباید پیش میآمد…» و این جملات که «چه چیزی رخ داده است» را با پاسخ به چهار پرسش دیگر شامل «کجا»، «چطور»، «با چه کسانی» و «چرا» تکمیل نمایید.
مسائل پنهان زیربنایی مشکل نیز باید بررسی شوند چرا که نقش عمدهای در آنچه که به عنوان مشکل حاضر جلوهگر شده، دارند و ممکن است بدون در نظر گرفتن آنها نتوان مشکل را حل نمود. اگر مشکل به دقت تعریف نگردد، قطعاً یافتن راه حل مناسب برای آن بسیار دشوار یا غیرممکن خواهد بود (گاهی اوقات تعریف صحیح مشکل، خود میتواند کلید اصلی حل آن باشد).
سعی کنید تا حد امکان مشکلتان را در قالب مفاهیم عینی و اختصاصی تعریف کرده و از بهکار بردن عبارات کلی اجتناب کنید. مثلاً «مشکل من، افت تحصیلی فرزندم است» یک تعریف کلی است و نمیتوان راهحل مناسبی برای آن ارائه کرد. اما اگر همین مشکل این گونه بیان گردد که «مشاجرات خانوادگی بین من و همسرم باعث شده که نتوانیم مثل سابق به مسائل مربوط به مدرسه فرزندمان بپردازیم و از سوی دیگر نگرانی خود او در مورد احتمال طلاق والدینش باعث شده تا عملکرد تحصیلیاش افت نماید»، به سادگی میتوان به راهحلهای احتمالی موجود برای این مسئله دست یافت.
تعریف مشکلات پیچیده
گاهی اوقات برخی مشکلات به قدری پیچیده و مبهم هستند که طی مرحله فوق نمیتوان آنها را به گونهای تعریف کرد که مشخص و قابل درک باشند. در این مواقع باید مشکل اصلی را به چند مشکل فرعی مرتبط با هم تقسیم کرده و روند تعریف
مشکل را برای هریک از آنها اعمال نمایید.
اولویت بندی مشکلات
در صورتی که با چند مشکل فرعی مرتبط به هم روبهرو شدید، باید ببینید که چه مشکلاتی در این میان اهمیت بیشتری دارند و سریعتر باید مورد رسیدگی قرار بگیرند.
توجه داشته باشید که باید بین «اهمیت» و «ضرورت» تفاوت بگذارید. اغلب ما برای مشکلات «مهمتر»، «ضرورت» چندانی قائل نمیشویم و رسیدگی به آنها را به تعویق میاندازیم.
در حالی که مشکلاتی که از «اهمیت» بیشتری برخوردارند، باید بیشتر از مشکلات «فوری یا ضروری» مورد توجه قرار بگیرند. به عنوان مثال دانشآموزی را در نظر بگیرید که از امتحان پایان دوره با وجود اهمیتی که دارد، صرفاً به خاطر اینکه چند ماه دیگر به آن مانده و فعلاً ضرورتی ندارد، غافل میشود. این مشکل در شب امتحان، ضرورت پیدا میکند اما چون از قبل برای آن برنامهریزی نشده و از اهمیت موضوع غفلت شده، به سختی قابل حل خواهد بود. بنابراین:
مشکلات خود را به ترتیب «اهمیت» اولویتبندی کنید نه «ضرورت».
بازبینی درکتان از مشکل حاضر
امکان دارد شما مشکل را آنگونه که واقعاً هست نبینید و در ادراک شرایط حاضر دچار سوگیری یا خطا شده باشید از همین رو بهتر است درکتان از مشکلی که پیش آمده را با کمک نظرخواهی از دیگران و مشورت با افراد آگاه، مورد بازبینی و (در صورت لزوم) اصلاح قرار دهید.
تعیین نقش خودتان در مشکل
سعی کنید نقش واقعی خودتان در ایجاد مشکل را درک نمایید. گاهی افراد به قدری تحت استرس و فشار ناشی از ایجاد مشکل هستند که سریعاً شروع به سرزنش و توبیخ دیگران و اطرافیانشان کرده و هیچ مسئولیتی را متوجه خود نمیبینند. گاهی نیز عکس این قضیه رخ میدهد و افراد به قدری در برابر مشکل ایجاد شده احساس گناه میکنند که مسئولیت دیگران را نادیده گرفته و تمام تقصیرات را متوجه خود میبینند. مسلم است که در هیچ یک از موارد فوق، تعریف صحیحی از مشکل ارائه نشده و حل آن به سختی امکانپذیر خواهد بود.
۳. بارش فکری راه حل ها
پس از تعریف مشکل، مرحله بعدی بررسی راهحلهای ممکن است. سعی کنید تا حد امکان درباره راهحلها فکر کنید، اهمیتی ندارد که راهحلهایی که مطرح میکنید، احمقانه یا غیرواقعی باشند. در این مرحله نباید هیچ راهحلی را حذف کنید و تا جایی که میتوانید روشهایی مختلف رویارویی با مشکل را در نظر گرفته و آنها را یادداشت کنید. هر چیزی میتواند به عنوان راهحل بیان شود. حتی اگر یک راه حل تخیلی یا جادویی مثل «یک کیسه پول از آسمان بیفتد» هم به ذهنتان رسید. آن را از قلم نیندازید. این تکنیک، بارش فکری نام دارد و بر این اساس استوار است که «کمیت»، تولید «کیفیت» میکند. در واقع در این مرحله، کمیت راهحلهایی که ارائه میدهید مهم است، نه کیفیت آنها، اما چون از ابتدا به کیفیت راهحل اندیشیده نمیشود، ممکن است در میان آنها راهحلهای مناسبی نیز پیدا شود که در حالت معمول و ایجاد سانسور، شاید به آنها نزدیک نمیشدید.
در این مرحله به منظور تمرین بیشتر میتوانید از دیگران نیز کمک بخواهید و هر آنچه را که بیان میکنند یادداشت کنید. اما به خاطر داشته باشید که در نهایت خود شما باید به انتخاب بهترین راه حل بپردازید.
۴. تصمیمگیری در فرایند حل مسئله
این مرحله، شامل انتخاب بهترین راه حل است. لیستی را که از مرحله قبل راجع به تمامی راهحلهای فرضی تهیه کردهاید، پیش روی خود گذارده و هر راهحلی را که تصور میکنید به نوعی اجرای آن میسر نیست، از لیست حذف کنید. راهحلهای باقیمانده لیست را از نظر پیامدهای احتمالی مثبت و منفی هر راهحل مورد ارزیابی قرار دهید. در انتخاب بهترین راهحل موارد زیر را در نظر بگیرید:
بدیهی است که همواره برای رسیدن به هر چیز با ارزش باید بهایی نیز بپردازید. اما توجه داشته باشید که ارزش آنچه را که به دست میآورید باید بیشتر از آن چیزهایی باشد که از دست میدهید.
۵. طرح ریزی برای اجرای بهترین راه حل
پس از انتخاب بهترین روش برای حل مشکل، باید برای به اجرا در آوردن آن راهکار طرحریزی کنید. طرحریزی برای عمل میتواند به شما کمک کند تا قبل از به عمل درآوردن راه حل، آن را مرور کنید. این مرور ذهنی میتواند شناختی (تفکر در مورد آن) یا رفتاری باشد. مرور ذهنی از اهمیت خاصی برخوردار است، چرا که برخی مشکلاتی که در اجرای راهحل ممکن است با آنها روبهرو شوید، مشخص میشوند و همچنین توانایی شما را برای اجرای راه حل افزایش میدهد.
در این مرحله به موارد زیر توجه کنید:
پاسخ سؤالات فوق را یادداشت کرده و طرح خود را با کسانی که به نوعی در آن دخیل هستند، مطرح نمایید.
۶. اجرای راهحل انتخاب شده
راهحل است. در طی اجرای راهکار، مراقب باشید که فرایند به همانگونهای که برنامهریزی کرده بودید، پیش برود. گاهی اوقات راهحلی که انتخاب میشود، صحیح است اما چون به طرز صحیحی اجرا نمیگردد، به شکست در حل مسئله و بهبود شرایط میانجامد. اگر روند اجرای راهحل با طرحی که پیشبینی کردهاید همخوانی نداشت، بررسی کنید که آیا منابع پیشبینی شده برای اجرای طرح کافی است؟ آیا زمان یا نیروی بیشتری برای به عمل در آوردن این راهکار نیاز است؟ آیا باید طرح بهتری برای اجرای این راهکار اندیشید؟
۷. ارزیابی نتایج اجرای راه حل
پس از اجرای راهکار، ارزیابی اثرات آن اهمیت مییابد. شما باید بررسی کنید که:
در صورتی که مشکل با استفاده از این روند حل شده باشد، فرایند حل مسئله پایان مییابد.
در غیر این صورت باید به مرحله چهارم (تصمیمگیری) بازگشته و از بین لیست راهحلها، گزیه دیگری را انتخاب کنید.
همچنین ممکن است با استفاده از تجربهای که در این میان کسب کردهاید، راهکار بهتری به ذهنتان برسد که در ابتدا به آن فکر نکردهاید. پس از انتخاب راهحل جدید، سایر مراحل را در مورد آن اجرا کنید.
همانطور که قبلاً نیز اشاره شد، یادگیری مهارتهای حل مسئله، اگر چه به نظر ساده است اما در شیوه زندگی افراد اهمیت بسزایی دارد. سعی کنید این تکنیک را به عنوان یکی از ضروریترین مهارتهای زندگی، به خوبی فراگرفته همواره آن را در موقعیتهای مختلف زندگی روزمرهتان بهکار ببندید.
شما میتوانید این مهارت را به کودکان نیز آموزش دهید تا از هم اکنون یاد بگیرند در مواجه با مسائلی که برایشان پیش خواهد آمد چگونه برخورد نمایند. آموزش حل مسئله به کودکان تمرین دشواری نیست، فقط نیازمد کمی تمرین و سادهسازی اطلاعات برای دنبال کردن آنها هستند. بدین منظور میتوانید با استفاده از بازی یا نقاشی، مثالهای سادهای که متناسب با سن آنها باشند را بهکار بگیرید. مثلاً یک نمونه از مشکلات کودک میتواند این باشد که «دوستش، خوراکی او را بدون اجازه برداشته است». از کودک بخواهید خودش هر راهحلی را که به ذهنش میرسد، بیان کند و به او کمک کنید تا به بهترین آنها دست یابد.
نکات کلیدی حل مسئله و تقویت مهارت حل مسئله
پذیرش موقعیت
تعریف مشکل
بارش فکری راهحل ها
۱….
۲….
۳….
طرحریزی برای اجرای بهترین راهحل
اجرا
ارزشیابی راهحل اجرا شده
بله (فرآیند حل مسئله پایان یافته است).
آیا مشکل حل شده است؟
خیر (اولویت دوم راهحلها را انتخاب کرده و سایر مراحل را پیش بروید. این فرآیند را تا حل مشکل ادامه دهید)
کلمات کلیدی: مهارت حل مسئله | مهارت های زندگی | اهمیت مهارت حل مسئله | تقویت مهارت حل مسئله | ضروریت مهارت حل مسئله
نظرات کاربران ۰