منو اصلی
نظر دانشمندان در مورد این سوال که چند درصد هوش بزرگسالان قبل از شش سالگی تشکیل می شود متفاوت است. لیکن همهی آنها مقدار هوش تشکیل شده در آن سالها را بالا می دانند. تا زمانی که کودک وارد مدرسه بشود شالودهی تعلیم و تربیت او قبلاً چه خوب و چه بد، ریخته شده است و شما بیش از هر معلمی در پرورش رشد ذهنی او مؤثر هستید.
از همان ابتدای امر کودک باید مفاهیمی مانند: کمیت، کیفیت، مسافت، اندازه، عدد و فضا را از تجارب مستقیم خویش کسب و تقویت نماید.
تصوراتی که به نظر ما واضح می آیند، روشنی خود را از آنجا به دست آوردهاند که از طریق یک دوره طولانی رشد، کسب شدهاند. این تصورات به هیچ وجه برای کودکان روشن و واضح نیستند. کودکان در دوران خردسالی همانند فضانوردانی هستند که به مدار زمین فرستاده می شوند تا خود را با دنیای جدید و ناشناخته آشنا سازند.
به منظور کمک به کودک برای گسترش نیروی تفکرش، لازم است که نحوهی تفکر او را فهمیده و در همان سطحی که کودک قرار دارد، با او رابطه برقرار کنید و به هرچیزی که کودک بیان می کند واقعاً گوش فرا داده و توجه کنید. در آن صورت نکات زیادی را می توانید درک کنید. ادراکات غلط کودک تفکر ناقصی را در مغز او پدید می آورد.
برای مثال به این مطلب توجه فرمایید: در صبح یکی از روزهای تعطیل تلویزیون یک خانواده درست چند لحظه قبل از شروع برنامهی محبوب کاپیتان کانکارو (نام یک برنامهی تلویزیونی) خراب شد. پدر با عجله لباس پوشیده و دختر خود را به خانهی همسایه می برد تا بتواند برنامهی دلخواهش را ببیند. درست وقتی که پدر پشت درب منزل ایستاده و زنگ می زند، دختر که چهار سال دارد می گوید: «پدر پشت سر من قایم شو تا تو رو نبینند» چرا کودک فکر می کند اگر پدر پشت او قایم شود دیده نخواهد شد؟ زیرا کودکان خردسال از این نکته آگاهی ندارند که اشخاص دیگر، اشیا را از نقطه نظر شخصی خود می بینند و این نقطه نظر با نقطه نظر آنان متفاوت است. از آنجایی که وقتی پدر پشت او بایستد او نمی تواند پدر را ببیند، لذا از نظر او پدر مخفی شده است. دلیل دیگر وجود تناقضهای زیادی در تفکر آنهاست که این تناقضها کودک را پریشان نمی کند. با وجود آن که محققاً می داند که جثه پدر خیلی بزرگتر از اوست، لیکن نمی تواند نتیجه گیری کند که حتی اگر پدر در پشت او هم بایستد، بازهم دیده خواهد شد.
به طور کلی، موضوع طرز تفکر کودکان، دلربا و شگفت انگیز است. چگونه مغز آن ها کار می کند؟ وقتی آن ها مطلبی را فرا می گیرند، دقیقاً چه اتفاقی می افتد؟ آن ها با چه استدلال به خصوصی به این نتیجه می رسند، که به نظرشان آن استدلال کاملاً منطقی و از نظر ما غیر منطقی است؟
به منظور جواب به سوالات بالا، تحقیقات مهیجی در زمینه تجارب دوران خردسالی درحال انجام هستند. مهم ترین آن ها کارهای ژان پیاژه روانشناس سوییسی است که در این راه پیشاهنگ بوده و نظریه های او اثر بی مانندی بر تعلیم و تربیت جهان، مخصوصاً تعلیم و تربیت اروپایی به جای گذاشته است.
پیاژه در زمینهی رشد ذهنی در دوران خردسالی در حدود 25 مجلد کتاب و 150 مقاله در زبان فرانسه به رشته تحریر درآورده است که گنجینهی طلایی محسوب می شوند. در حدود نصف کتاب ها و مقداری از مقالاتش به انگلیسی ترجمه شدهاند، اما طرز نگارش او و به کار بردن کلمات تکنیکی بسیار مشکل، خواندن کتابهای او را به هر زبانی که باشد، مشکل ساخته است.
به پیروی از رهبری پیاژه در تعدادی از کشورها، از جمله ایالات متحده، موجی از تحقیقات به وجود آمده است. نتایج این تحقیقات نیز چنان آکنده از اطلاعات حرفهای هستند که برای افراد غیر متخصص، قابل درک نیستند.
دانستن نتایج اقداماتی که تاکنون در زمینه تجارب دوران خردسالی انجام گردیده است، برای شما در نقش پدر یا مادر کمک بزرگی محسوب می شوند. هرچند که هنوز پاسخ نهایی به بسیاری از سوالات داده نشده است، با این وجود، نکات مهمی روشن گردیده است. شما باید این مطالب را تا وقتی که کودک شما دوران خردسالی را می گذراند، بدانید.
بیشتر بخوانید: نظریههای پیاژه درباره هوش کودکان
نظرات کاربران ۰